از زین دین عراق و خراسان مزین است


این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است

حاجت نیایدش به دلیلی و حاجتی


کاقبال او شناخته چون روز روشن است

بر قد بخت او سلبی دوخته است چرخ


کاورا ز مهر و ماه گریبان و دامن است

با دوستان گنبد دوار هست دوست


با دشمنانش کوکب سیار دشمن است

از خصم ایمن است که پشت و پناه او


شاهنشه سپه شکن دشمن افکن است

آتش ز بیم آنکه بسوزد ز خشم او


ترسیده و گریخته در سنگ و آهن است

از بهر مهر و خدمت او کهترانش را


تن عاشق روان و روان عاشق تن است

شعری که من به حضرت او عرضه کرده ام


در شرق و غرب تا به قیامت مدون است

من گفتم آنکه بر دل او بود گاه مدح


او نیز آن کند که در اندیشهٔ من است

کارش به کام باد و جهانش مدام باد


زیرا که عالمی به جما لش مزین است